«کاپیتان من» به کارگردانی سیاوش صفاریانپور یک مستند علمی دربارهی مغز است و خب هیچجوره نمیتوانستم پیشبینی کنم که ۷۰ دقیقه تماشایش نه تنها سخت نگذرد که کلی نکتهی جالب هم داشته باشد.
اگر اغماض کنم میتوانم بگویم که برایم یادآور انیمیشن «درون بیرون» پیکسار بود از این لحاظ که تلاش کرده بود یک مفهوم پیچیده را در دل یک روایت ساده به مخاطب منتقل کند و تا حد زیادی هم موفق میشد. یک نقشهی راه برای خودش چیده بود. صفاریانپور البته در ساختن برنامههای علمی به خصوص در رابطه با نجوم ید طولایی دارد که آنها هم حوزهی تخصصی من نبودند و راستش هیچوقت هم مخاطبشان من نبودم اما رفقای اهل نجوم حسابی طرفدار برنامههایش بودند و برنامهساز موفقی است اما فیلمسازی به هر حال تجربهی جدیدی محسوب میشد و مستند کاملا مدیوم و ساحت دیگری دارد.
با این حال کارگردان خوب فهمیده بود که در این مدیوم جدید به یک خط داستانی، حتی در سینمای مستند، نیاز دارد پس نقشهی راه را از کودکی تا پیری و مرگ در نظر گرفته بود. بعد به فراست دریافته که مغز حوزهی زیادی بزرگی است پس تصمیم گرفته فقط به چند مفهوم دراماتیک مثل شناخت خود، خاطره و حافظه، عاشق شدن و فراموشی و زوال بپردازد. یک نکتهی مثبت دیگر «کاپیتان من» این بود که در مجموع ایدههای بصری جالبی به جز گفتوگوهای علمی با متخصصان داشت. بگذریم از آن سکانسهای خانوادگی دور میز و جوانان عاشق که خب خیلی بد از کار درآمده بودند، اما بخشهایی که مربوط به تصاویر گرافیکی بود دید خوبی از عملکرد مغز داشت و لوکیشنی که راوی یعنی بهرام رادان در آن صحبت میکرد یعنی کارخانهی آرگو هم به لحاظ معماری انتخاب درست و جذابی برای صحبت دربارهی پیچیدگی مغز و جهان آینده بود با آن سقف بلند و فضای خالی و پلههای پیچخورده.
«کاپیتان من» نقطه ضعفهای یک فیلم اول را داشت بخصوص جاهایی که میخواست شیرین باشد که نبود، اما در بخش علمیاش اتفاقا بسیار جذاب و موفق از کار درآمد و صعودی برای سیاوش صفاریانپور از برنامهسازی تلویزیونی به سینماست.
نویسنده : صوفیا نصر الهی
منبع : رونامه هفت صبح